بعضی روزها عجیـب ناب اَند.بیدار می شوی و چشمانت به چشمانِ خورشید گره می خورد.می روی و بساط چای و صبحانه را آماده می کنی،انگار همه ی دل آشوب هایـت را با فنجان چای قورت می دهی...
می نشینی و به فرداها می اندیشی، به فرداهایی که دور و نزدیک اَند.می اندیشی،می اندیشی، می اندیشی...گذر زمان برایت مهم نیست.بعضی روزها عجیب ناب اَند.این روزها را دوست دارم....